درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید .......................…………♥ …………………………………♥ ……………………………….♥ ……………………………..♥ ……………………………♥ …………………………♥ ……………………….♥ …………………….♥ ………………….♥ ………………♥ ………….♥ ………♥ ……♥ …..♥ ……♥………………….♥…♥ ……….♥………….♥…………♥ …………..♥…..♥………………♥ ……………….♥………………..♥ …………….♥……♥…………..♥ …………..♥………….♥….♥ ………….♥ ………..♥ ……….♥ ………♥ ………♥ ……….♥ …………..♥ ……………….♥ ……………………..♥ ………………………….♥ ……………………………♥ ……………………………♥ …………………………♥ …………………….♥ ………………♥ ………….♥ …….♥ …♥ .♥………………………..♥….♥ ♥……………………..♥………..♥ .♥………………….♥…………….♥ ..♥……………….♥………………♥ …♥………………………………♥ …..♥…………………………..♥ ……..♥…………………….♥ ………..♥……………….♥ …………..♥…………..♥ ………………♥…….♥ …………………♥..♥ ONLY GOOD
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 34699
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 57
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


بـــــــــــــــــــــــاحال




 



دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 20:49 ::  نويسنده : ضدحال

 

http://troth.blogfa.com/



شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : ضدحال



جمعه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 20:4 ::  نويسنده : ضدحال



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 20:2 ::  نويسنده : ضدحال

یه سوال مثل خوره افتاده بود به جونم که... دخترا زیر شال و روسریشون 
چی میزارن که اینقدر کلشون گنده میشه؟

حالا با دیدن این عکس فهمیدم...

 



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : ضدحال


جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 19:55 ::  نويسنده : ضدحال

 

 

 



جمعه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 11:30 ::  نويسنده : ضدحال


جمعه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 14:28 ::  نويسنده : ضدحال

 

 

 

 



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 19:22 ::  نويسنده : ضدحال

دخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن : ‌گروه اول دخترائی هستند كه پسرا رو بدبخت میكنن! گروه دوم دخترائی هستند كه ادخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن : ‌گروه اول دخترائی هستند كه پسرا رو بدبخت میكنن! گروه دوم دخترائی هستند كه اشك پسرا رو در میارن! گروه سوم دخترائی هستند كه جوون پسرا رو به لبشون میرسونن! گروه چهارم دخترائی هستند كه كاری میكنن پسرا روزی 18 بار‌آرزوی مرگ كنن! گروه 5 دخترائی هستند كه به اشتباه فكر میكنن جزو هیچكدوم از گروههای بالا نیستشك پسرا رو در میارن! گروه سوم دخترائی هستند كه جوون پسرا رو به لبشون میرسونن! گروه چهارم دخترائی هستند كه كاری میكنن پسرا روزی 18 بار‌آرزوی مرگ كنن! گروه 5 دخترائی هستند كه به اشتباه فكر میكنن جزو هیچكدوم از گروههای بالا نیست



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 19:7 ::  نويسنده : ضدحال
 

دلم واسه نسل های بعدی میسوزه ...

.

.

.

با یه مشت مادربزرگ دماغ عملی چیکار کنن !!!؟



یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 22:21 ::  نويسنده : ضدحال

 

 



چهار شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : ضدحال



چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : ضدحال

    

مرژانو - روشهایی خنده دار برای کلافه کردن خانمها
 
 
وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی …

وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.

به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..

وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

همیشه آب را با بطری سر بکشید.

وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.

وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..

همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..

خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..

وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..

او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا… صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..

سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..



چهار شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 10:18 ::  نويسنده : ضدحال
 

صبح ساعت ۵

قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.   


صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است  


صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.  


صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی صورتش است  


ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع مدیتیشن صحبت می‌کند   
ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.  

 
ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای Farsi1 می‌باشد.   


ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.   


عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.  


عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.   


عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.   


شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.   


شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.   


شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.   


شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.   


شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: …
جدید: در حال مشاهده TV هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید…



چهار شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 2:16 ::  نويسنده : ضدحال
 

چن سال دیگه وضعیتمون اینه ها ...

یه فکری به حال ازدواج بکنید .

انقد عشوه نیاین ...!

از ما گفتن بود .

.

.



چهار شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : ضدحال
 

میدونستید بر طبق قانون اگه ۱ مرد با ۱ زن مجرد تصادف کنه

و منجر به نقص عضو او بشه باید با او ازدواج کنه ؟

فقط هول نشید ... خیابون پر ماشینه !

این ماشین نشد ... ماشین بعدی !

به امید موفقیت !



چهار شنبه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 19:17 ::  نويسنده : ضدحال

 

از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد !

آن مرد با اسب آمد !

ما که ترشیدیم ، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد !



چهار شنبه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 19:8 ::  نويسنده : ضدحال


 

اعصابت همیشه آرومه .

 

کسی نیست که همش دمه گوشت نق بزنه .

 

بادوستای پسرت هرکاری بخوای میکنی و هیچ کس نیست که حرفی بزنه .

 

حرص نمیخوری .

 

کسی نیست که اگه باهاش بحث کنی قهر کنه و بره .

 

مجبور نیستی مدام حرفای چرت و پرت بشنوی .

 

دیگه کسی نیست که مدام بیاد دمه گوشت وزووز کنه و بگه:  بازیگر مورد

 علاقه ی من برد پیته! عشق من کامران هومنه ...!!!!

 

 خلاصه از این مزخرفات در امانی!

 

هیچوقت دلشوره نداری .

 

هیچوقت گندی بار نمیاد که  خانواده بهت بی اعتماد بشن

و دیگه توو خونه تنهات نزارن !!!

 

خلاصه اینکه تو کله جهان احترام واست قائلن .

 

جزو آدمای تک میشی . که توو دنیا خیلی کم پیدا میشن . البته اگه anti girl  باشی.



چهار شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 15:57 ::  نويسنده : ضدحال

 

۱- يقه اولين خواستگار رو بچسبيد كه شايد تنها شتر بخت شما باشه.

 



2- ناز و لفت و ليس رو بذاريد كنار.

 



3- در معرض ديد باشيد، گذشت اون زمان كه مي‌گفتن: من اون

دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و از سايه مي رنجم.

 



4- سن ازدواج رو بيارين پايين، همون 17 يا 18 خوبه. بالاتر كه

برين همچين بگي نگي از دهن مي‌افتين.

 

 



5- تموم دوست پسراتونو تهديد به ازدواج كنيد، اگه موندن چه بهتر،

 نموندن دورشون رو درز بكشيد.

 



6- دعاي باز شدن بخت رو دور گردنتون آويزون كنيد، يه وقت

 كتابشو دور گردنتون آويزون نكنيد كه گردن لطيفتون كج مي‌شه.

 



7- پسر‌هاي فاميل بهترين و در دسترس‌ترين طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپيدشون.

 



8- رو شكل و شمايل ظاهري پسرها زياد حساسيت به خرج نديد،

پسرهاي خوشگل، هستن دچار مشكل...!

 



9- توي اجتماع بر بخوريد، با مردم قاطي شيد، با ننه صغرا و بي‌بي عذرا

نشست و برخاست كنيد، همينا هستن كه شادوماد مي‌سازن واستون.

 



10- يه كم به خودتون برسيد، منظورم آرايش و برداشتن زير ابرو

و ريمل و پودر و سايه وكرم شب و روز و ماسك خيار و فر مژه

  و خط لب و خط چشم و... نيست. حداقل قيافه يه آدم رو داشته باشيد.

 



11- در پوشش دقت كنيد، لباس چسب و كوتاه فقط آدماي بوالهوس

 رو دورتون جمع مي كنه، يه پوشش سنگين و اندكي رنگين

 با حفظ معيارهاي دوماد پسند بهترينه.

 



12- مهمون كه مياد قايم نشيد، چاي ببريد، پذيرايي كنيد، خلاصه يه

 چشمه بياين كه بعله ما هم هستيم.

 



13- سعي كنين از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره كه مامانه بتونه

جلوي در و همسايه قر و قميش بياد كه دخترم قربونش برم اينجوريه و اونجوريه...

 



14- تا مامانه و باباهه مي‌گن دخترمون ديگه وقته عروسيشه مثل لبوي نپخته

 سرخ نشين و دربريد، در حركات و سكناتتون اين نظر 

رو تاييد كنيد و دنبالشو بگيريد.



15- بلاخره اگه خداي نكرده مي‌خواين جزو اون يك ميليون و

 هفت صد هزار دختر بي شوهر نباشيد (تازه اگه همه پسراي اين

 مملكت دوماد شن، كه نمي شن) هر چي داريد، رو كنيد، منظورم

اعضا و جوارحتون نيست منظورم كمالات و هنر مندياتتونه.

 



16- و اينو بگم كه از هيچ دوره زندگيتون به اندازه وقتي كه با نامزد

محبوبتون زير سايه درخت توي يه پارك خلوت داريد معاشقه مي كنيد

 لذت نخواهيد برد، حالا به بعدنش كار ندارم.

 



17- ...و آخرين توصيه اينكه عوض اينكه توي جريانات عشقي خيابوني

و زودگذر غرق بشيد و مثل كبك سرتونو زير برف كنيد يه خورده

 به فكر زندگي آينده‌تون بشيد و اينقدر از اين دست به اون  

دست نريد چون كثيف مي‌شيد، مي پكيد.

 

۱۸- و در آخر بگم که خودتونو مثل آدم کنین با لباس های چسپان

 و لختی نرید توی خیابون من چند بار بگم؟؟؟؟؟ 



چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 18:55 ::  نويسنده : ضدحال

 

عکس وزن دختران عکس وزن دختران



چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 18:24 ::  نويسنده : ضدحال

 ۱) در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی برای یک فرد نرمال مشکل است 263 روز باقی میماند

3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود بنابراین 141 روز باقی میماند

4) اما سلامتی جسم و روح روزانه 1ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود پس 126 روز باقی میماند

5) طبیعتا 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود پس 96 روز باقی میماند

6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است.

چرا که انسان موجودی اجتماعیست این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند

7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند پس 46 روز باقی میماند

8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند پس 16 روز باقی میماند

9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید پس 6روز باقی میماند

10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود پس 3 روز باقی میماند

11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرد پس 1 روز باقی میماند

12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟



دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 23:47 ::  نويسنده : ضدحال
 

ساعت 2 بعد از نصف شب :

* ساعت ۳ نصف شب(کل خوابگاه منهای سرپرست ) : 

* ساعت 4 صبح :           


* وضعیت درس خوندن در خوابگاه :

* اولین روزهای خوابگاه :       

* گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز :    

* پایان گفت و گو :      

* امکانات غذایی در خوابگاه :      



* طریقه ظرف شستن در خوابگاه
:

                                             



دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 23:34 ::  نويسنده : ضدحال

باتوجه به مطلبی که قبلا درج کرده بودم "مبنی بر نبودن حتی یک زن دانشمند و...." دانشمندان زن به فکر فرو رفته و توانستند قوانین جدیدی را کشف کنند!!! به همشون خسته نباشید میگم

 

قانون صف:

 

 

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید،سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

 

 

قانون تلفن:

 

 

اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

 

قانون تعمیر:

 

بعد از این که دستتان حسابی روغنی شد،بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

 

 

قانون کارگاه:

 

اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

 

قانون معذوریت

:

اگر بهانه تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد..

 

قانون حمام:

 

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

 

قانون روبرو شدن:

 

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.

 

قانون نتیجه:

 

وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.

 

قانون بیومکانیک:

 

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

 

قانون تئاتر:

 

کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است دیرتر می آیند.

 

قانون قهوه:

 

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید



دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 23:23 ::  نويسنده : ضدحال
.
.
.
.
... عملي‌است كه در آن
غذا خوردن،
تلويزيون تماشا كردن،
اینترنت،
و اس ام اس زدن
همراه با كتابِ باز شده انجام ميشود...


دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : ضدحال

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره !



دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 20:48 ::  نويسنده : ضدحال


1:دخترانی که با دیدن این وبلاگ,بدون
خواندن مطالب کم میارن و می زنن بچاک.(بزدل)


2:دخترایی که می دونن کم میارن,ولی
بازم میان تو(پرروووووووووووو)


3:دخترایی که فکر ميکنن کم نميـارن و ميـان
تــو بـعد ميبينن بـدجـور کم آوردن اونوقت
فلنگو مي بندن(دخترای ضايـــــــع)



4:دخترایی کـه مطمئناً کـم نميارن و ميان تو ولي
بعد آتيش ميگـــيرن و تـو قسمت نظـــرات
خودشــونــو تـخليــــه مـيــکــنن (دخترای ســـــــوخـتــه)


5= دختر هایی که نظرای بده بده میدن بدون اسمو وبلاگ < ترسو >


6 = دخترایی که وقتی کم میارن میخوان تیریپ لاو بریزن
و میگن من اینجوری نیسم دخترای ...


7=دخترایی که تا میان تو وبلاگ جوگیر میشن و به فکر کل کردن با ما می افتدنو وبلاگ انتی پسر میزنن

8=دخترایی که میان میگن ما جنبه داریم و خیلی هم خندیدیم

9=دخترایی که میخوان بدونن اینجا چه خبره (دخترای فوضول )

10=دخترایی که بی سرو صدا میان و بی سرو صدا میرن (گربه دمه حجله کشته شده )

11= و گروه اخر که فک می کنن جزء گروه های بالا نیستن



یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : ضدحال



جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : ضدحال

 

کاریکاتور دختر


دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!
دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا…
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!



جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : ضدحال

انواع زن از دید اداره برق:
زن خوب:چراغ خونه
زن چاق:لامپ حبابی
زن لاغر:لامپ مهتابی
زن صیغه ای:لامپ کم مصرف
زن زشت: چراغ خواب
زن خوشگل:لوستر
زن غرغرو:مهتابی استارت خراب
زن بیوه:لامپ سوخته!

----------------------------------------------------------

یه مثل هست که میگه :
دخترا همونقدر تو مسائل کامپیوتری استعداد دارن که مار تو دوچرخه سواری!

----------------------------------------------------------

زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه: من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم.. لطفا یه چیز خوب به من بگو
شوهر: بیناییت فوق العادست عزیزم

----------------------------------------------------------

تا حالا دقت کردین:
پسرا 10 دقیقه آماده میشن 4 ساعت میرن بیرون
دخترا 4 ساعت آماده میشن 10 دقیقه میرن بیرون..!!

----------------------------------------------------------

ازشن?دن"عز?زم"!
درصحبتها? دخترها ذوق نکن?ن
به عطسه? گربهها هم هم?ن واکنش رو نشان م?دن!!

----------------------------------------------------------

پسر: با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
دختر: شش تا!
پسر: فقط یکی میتونی چون موقع خوردن سیب دوم شکمت دیگه خالی نیست
دختر: چه جلب حتما برای دوستام تعریف میکنم
دختر: با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
دختر دوم: ده تا
دختر: اه، اگه میگفتی شش تا، یه معمای جالب میشد



جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : ضدحال

 


پرسش : اگر يک خانوم مشغول رانندگي باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بريده و نمي گيرد چکار مي کند ؟!
الف ) قبل از اينکه هيچ حادثه اي روي دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهي ديار باقي مي شود
قاف ) سعي مي کند يک ايستگاه اتوبوس پيدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ايستگاه آن را نگه دارد
ذال ) در همان حال با همسرش تماس مي گيرد و از او کمک مي خواهد
نون ) سفره ابوالفضل نذر مي کند که زنده بماند


پرسش : هنگامي که يک خانم راهنماي سمت چپ خودرواش را مي زند ، اين به چه معناست ؟!
الف ) يعني مي خواهد به سمت راست برود
قاف ) يعني مي خواهد شيشه سمت چپ خودرواش را پايين بياورد
ذال ) يعني مي خواهد پشت فرمان موبايلش را درآورد و با همسرش تماس بگيرد
نون ) يعني مي خواسته برف پاک کن را بزند



پرسش : اگر يک خانوم در حين رانندگي بخواهد از بين دو خودروي در حال حرکت عبور کند چکار مي کند ؟!
الف ) بعد از از بيخ کندن آينه بغل جفت خودرو ها از بينشان عبور مي کند
قاف ) اول به خودروي سمت راست مي کوبد بعد به خودروي سمت چپ سپس با همسرش تماس مي گيرد
ذال ) ابتدا جوري به خودروي سمت راست مي زند که او منحرف شود و به خودروي سمت چپ برخورد کند سپس از روي دو خودرو عبور مي کند
نون ) يک بوق مي زند و راننده دو خودرو تا متوجه مي شوند او خانوم است سريعا به او راه مي دهند که برود



پرسش : زمانيکه يک خانوم در پشت فرمان خودرو نشسته و خودرو اش با سرعتي بيش از 20 کيلومتر در حرکت است اين به چه معناست ؟!
الف ) يعني پاشنه کفشش روي پدال گاز گير کرده
قاف ) يعني با همسرش تماس گرفته و فهميده که او با يک خانوم ناشناس در محل کارش مشغول صحبت است
ذال ) يعني يادش آمده که بچه اش را داخل ماشين لباسشويي جا گذاشته
نون ) يعني پشت فرمان خوابش برده



پرسش : معمولا يک خانوم راننده وقتي خودرو اش پنچر مي شود چکار مي کند ؟!
الف ) ابتدا سعي مي کند با پوف آن را باد کند و سپس با چسب زخم محل سوراخ را بپوشاند
قاف ) تا اولين آپاراتي با پنچري راه مي رود تا پدر لاستيک و تيوپ و رينگ در بيايد
ذال ) به آتش نشاني زنگ مي زند
نون ) ماشين را وسط خيابان رها مي کند و با همسرش تماس مي گيرد



پرسش : خانوم هاي راننده به کدام قسمت خودرو بيش از بقيه علاقه مند مي باشند ؟!
الف ) آينه ها ؛ چون اگر در هنگام رانندگي کوچکترين خدشه اي در ميکاپ آن ها بوجود آيد آن ها را آگاه مي کند
قاف ) پخش سي دي ؛ چون آهنگ هاي ملايم آن استرس آن ها را در هنگام رانندگي کاهش مي دهد
ذال ) برف پاک کن ؛ چون خودش شيشه را تميز مي کند و نيازي نيست که براي تميز کردن شيشه هم با همسرشان تماس بگيرند
نون ) داشبور ؛ چون رژ لب ، پنکک ، موچين ، ريمل ، کرم سفيد کننده ، مداد چشم ، بيگودي و کلي چيزهاي ديگر داخل آن جا مي شود



پرسش : هنگامي که يک خانوم راننده از داخل آينه مشاهده کند که يک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار مي کند ؟!
الف ) هول مي شود و پايش را مي گذارد روي ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد مي کند
قاف ) جيغ مي کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهاي ديگر به داخل جوي آب مي افتد و بعد با همسرش تماس مي گيرد
ذال ) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خيابان متوقف مي کند تا بتواند بيمار داخل آمبولانس را ويزيت کند و يکسري دارو گياهي و دار و دواي خانگي برايش تجويز کند
نون ) در حال حرکت فرمان را ول مي کند و براي بهبودي بيمار داخل آمبولانس دست به دعا بر مي دارد



پرسش : اگر يک خانوم راننده بخواهد خودرو اش را بين دو خودروي پارک شده پارک نمايد ( پارک دوبل ) چکار مي کند ؟!
الف ) پس از شکستن چراغ عقب خودروي جلويي و چراغ جلوي خودروي عقبي بوسيله سپر ماشينش ، با همسرش تماس مي گيرد
قاف ) آنقدر منتظر مي ماند تا راننده يکي از دو خودرو بيايد و ماشينش را بردارد
ذال ) به مخترع ماشين فحش مي دهد که چرا ماشين را طوري اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بين دو خودرو به راحتي پارک کرد
نون ) از يک عابر مذکر مي خواهد که خودرو را برايش پارک کند



پرسش : اولين اقدامي که يک خانوم راننده بعد از تصادف انجام مي دهد چيست ؟!
الف ) جيغ کشيده و بيهوش مي شود
قاف ) با شوهرش تماس مي گيرد
ذال ) مي گويد : « آخ ببخشيد مي خواستم ترمز بگيرم اشتباهي گاز دادم »
نون ) اول به خاطر سالم ماندنش يک ديگ شله زرد نذر مي کند بعد هم عهد مي کند که ديگر پشت رل ننشيند



جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 13:24 ::  نويسنده : ضدحال

چیزی برای گفتن هم مونده!!!!؟



چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 23:39 ::  نويسنده : ضدحال

 

تفاوت دختران ۱۳۸۱ با دختران ۱۳۹۱ / کاریکاتور

 



چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 23:5 ::  نويسنده : ضدحال

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ،

ﮔﻔﺖﺳﯽﺩﯼ ﺁﻫﻨﮕﻢ ﺭﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟

ﮔﻔﺘﻢﺁﺭﻩ، ﭼﻪ ﺳﺒﮏ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﻣﺪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻧﻪ؟

ﮔﻔﺖ "ﯾﻪ ﺳﯽﺩﯼ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﯽﺻﺪﺍﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ". ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺑﯽﮐﻼﻡ ﺑﻮﺩ.

 

ﯾﻪ ﺳﯽ ﺩﯼ ﺧﺎﻡ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﻩ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻪ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﺒﺮﻩ   {-18-}



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : ضدحال



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:6 ::  نويسنده : ضدحال
 
.
176 كارهايي كه دختر ها نمي توانند انجام بدهند

۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش …

۲- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری

۳- ۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن …

۴- بلند کردن چیزی

۵- پرتاب کردن

۶- پارک کردن

۷- خواندن نقشه

۸- دزدی کردن از بانک

۹- آرام و ساکت جایی نشستن

۱۰- بیلیارد بازی کردن

۱۱- پول شام رو حساب کردن

۱۲- مشاجره کردن بدون داد کشیدن

۱۳- مواخذه شدن بدون گریه کردن

۱۴- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی

۱۵- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه

۱۶- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن

۱۷- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن

۱۸- راه انداختن درست یک ویدئو

۱۹- تماشای یک فیلم جنگی

۲۰- انتخاب سریع یک فیلم

۲۱- ایستاده جیش کردن

۲۲- ندیدن فیلم هندی

۲۳- غیبت نکردن

۲۴- فحش ناموسی دادن

۲۵- نرقصیدن موقع شنیدن یک آهنگ شاد

۲۶- آرایش نکردن

۲۷- لاک نزدن

۲۸- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن

۲۹- سیگار برگ و یا چپق کشیدن

۳۰- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده

۳۱- گریه کردن بدون آبریزش بینی

۳۲- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون

۳۳- تماشای اخبار و خوندن روزنامه

۳۴- نق نزدن

۳۵- لگد زدن

۳۶- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن

۳۷- اخ تف کردن

۳۹- خواستگاری رفتن

۴۰- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن

 

 



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : ضدحال
 

صبحانه:
وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود...
هوووو.... بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:18 ::  نويسنده : ضدحال
 

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

خوابــگاه پســران (شـب)

سکــانـس دوم: (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های  کلاس مـا که مثـل بچه های  شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.!



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:17 ::  نويسنده : ضدحال

شاعر زن میگه :

 


به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !

برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !


وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید


شاعر مرد در جواب میگه :


به ‌نام خداوند مرد آفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !

نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:14 ::  نويسنده : ضدحال



سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : ضدحال